یکشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۴

یكشنبه

گاهی دلم میخواهد فراموش كنم كه در كجا زاده شدم

میگویند هر ملتی و یا هر نژادی ریاكاریها ی خود را دارد

كه مخصوص همان سر زمین است گمان میكنم كه با اندكی

حقیقت و بسیاری دروغ بشود این جهان را تغذیه كرد.

چرا كه روح ادمی ضعیف است و تاب حقیقت را ندارد

باید علم اخلاق سیاست و مذهب را در لفافی از دروغ پوشاند

و تقدم كرد این دروغ ها با روح هر نژادی سازگاری دارد و در

هر یك متفاووت است متاسفانه همین امر سبب میشود كه ملتی

اینهمه به سختی یكدیگر را بفهمند و به اسانی یكدیگر را تحقیر

كنند همه ما انسانها در زمانی از زندگی دچار یك نوع تحقیر شده ایم

و غمگین تر انكه در غربت به غیر از تحقیر خارجی بودن عقده های

چركین سر باز شده هموطن نیز لباس ها را الوده میسازند.

امروز ظهر یك زن جوان وزیبای هموطنم را دیدم كه داشت خیابان را

تمیز میكرد او سپور شهرداری محل شده و رستورانهای مجهز و رنگین

ایرانی حتی برای تمیزی هم اورا قبول نمیكنند .

انها مشتریان مخصوص خودرا دارند و نباید دست از پا خطا كنند .

وای بر ما و شرم بر ما .

دلم سخت گرفته

....٫

هیچ نظری موجود نیست: