سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۳

یكشنبه

خنده .....خنده .... خنده

بخندید ، اگر یك ستاره واقعی در اسمان پر دود دیدید،

اگر یك غنچه گل نشكفته در یك گلزار دیدید،

اگر نسیم صبحگاهی را با لطافت به درون سینه فر ستادید ،

واگر اواز بلبلان شنیدید ، بخندید ،چرا كه خنده هدیه خداوندی

است ،كه بر لبان شما نقش میبندد .

اشك شور را از چشمان خود بزادئید ، و تبسم شیرین را جایگزین

ان سازید .

خنده هامصنوعی و گریه الود را دور بریزید ، بخندید و دیگران را

نیز بخندانید ،شاد با شید و نقاب غم را از چهره تان بر داشته بجای

ان خنده شیرینی را بنشانید .

من سالها گریه كردم ، گریه تنها مونسم بود ، برای همه و بجای همه

گریستم ، روز ی دیدم كه همه بر گریه های من میخندند .

انها خندیدند و شادكام شدند ، و من در گوشه ناكامیها دفن شدم

دیگران به جایگاه خوشبختی تكیه دادند و من نامراد به انها نگریستم

امروز بشما میگویم : بخندید بر فقر دیگران ، بر مرگ دیگران ، بر

ناكامی و نامردی دیگران ، بخندید ، سعی كنید كه اسمان را همیشه

ابی ببینید ،ستاره های ذهنتان را به اسمان بفرستید ،ابرهای سیاه را

كنار بزنید و بگذارید اشعه رنگین كمان به زندگی شما بتابد ،

انگاه لبخند شیرین را بر لبان جاری ساخته وشادو سر حال با مشگلات

خود روبرو شوید ، هیچگاه مثل من گریه نكنید بگذارید دیگران بجای

شما اشك بریزند.

طبیعت از نو سازندگی خود را اغاز میكند ، گلها خواهند شكفت و

مرغان دوباره اواز خود را از سر خواهند گرفت ، دنیا تكان خورده و

دوباره جای خود می ایستد ، بخندید عزیزان من ، بخندید باز هم با

هم بخندید.

پایان حكایت من

.........



هیچ نظری موجود نیست: