چهارشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۴

چهار شنبه

بیاد طوفان كاترینا .

ان بركه كوچك كه در دامن دشت است ،

روزی دریای بزرگ و بیكرانی بود .

ان ابر نازك و كوچك كه بر فرازكو هها سرگردان است ،

روز یادگار یك طو فان بود .

ان برگ لطیف كه بر زمین افتاده ،یادگا نو گل سرخ وجوانی بود.

ان مرغی كه در گوشه قفس نشسته و سر به گریبان برده

روزی شاهین بلند پروازی بود .

ان شاخه بلندی كه روی اب روان است روزی درختی تنومند بود

و تو ای مادر سوگوار و گریان ، مپرس چرا چرا چرا .

هیچ نظری موجود نیست: